- بچه را لا پنبه گذاشتند . آن قدر ضعیف بود که تا بیست روز صداش در نمی آمد . شیر بمکد. برای ماندنش نذر امام حسین کردند. به ش گفتند « غلامِ حسین.»باید نذرشان را ادا می کردند. غلام حسین دو ساله بود که رفتند کربلا.
2- آمده بود نشسته بود وسط کوچه . نمی شد بازی کرد. هر چی چخه کردیم و با توپ پلاستیکی و سنگ زدیم ، نرفت غلام حسین رفت جلو . نفهمیدیم چی گفت ، که گذاشت رفت.
3- کلاس هشتم بود. سال چهل و هشت ،چهل و نه . فامیل دورشان با چند تا بچه ی قد و نیم قد از عراق آواره شده بود. هیچی نداشتند ؛ نه جایی ، نه پولی . هفت هشت ماه پا پی صندوق دار مسجد لرزاده شده بود. می گفت« بابا یه وام بدین به این بنده ی خدا هیچی نداره . لا اقل یه سرپناهی پیدا کنه گناه داره. » حاجی هم می گفت « پسرجون ! وام میخوایی ، باید یه مقدار پول بذاری صندوق. همین.» آن قدر گفت تا فامیل پول گذاشتند صندوق . همه را بدهکار کرد تا یکی خانه دار شد.
4- سر راه مدرسه رفتیم کتاب فروشی .هرچی پول داشت کتاب خرید. می خواند؛ برای دکور نمی خرید.
5- سال آخر دبیرستان بود. شب با مهمان غریبه ای رفت خانه شام به ش داد و حسابی پذیرایی کرد. می گفت «ازشهرستان آمده. فامیلی تهران نداره. فردا صبح اداره ی ثبت کار داره. می ره »دلش نمی آمد کسی گوشه ی خیابان بخوابد.
6- دوست های هم دانشگاهیش را برده بود باغ دماوند. تابستان گرم و جوان های شیطان. باید بودی و می دیدی چه بلایی
سر خانه
و زندگی آمد .
آب بازی کرده بودند همه
ی رخت خواب های سفید و تمیز مامان
زرد شده
بود .
7- خیلی مواظب برادر کوچکش ،احمد ،بود. نامه می نوشت، تلفن می کرد، بیش تر باهم بودند. حرف هاش را گوش می کرد. گردش می رفتند. در دل می
کردند. همیشه
می گفت « فاصه ی سنی بابا و احمد زیاده . احمد
باید بتونه به یکی حرفاشو ب
زنه .خیلی باید حواسمون به درسو
کاراش باشه.»
8- سرباز که بود، دو
ماه صبح ها تاظهر آب نمی خورد. نماز نخوانده هم نمی خ
وابید. می خواست یادش نرود که
دوماه پیش یک شب نمازش
قضا شده
بود.
9- مامان و
باباش دلشان می خواست
پشت س
رش
نماز بخوانند. هرچی می گفتند، قبول نمی کرد. خجالت می کشید.
10- بیست و
دوی بهمن . پادگان شلوغ بود. سربازها قا
طی مردم شدند. اسلحه خانه به هم ریخته
بود. گلوله های خمپاره با خرج و چاشنی پخش زمین بود. دولا شد. جمع و
جورشان که کرد، گفت« اگه یکیش منفجر بشه، کلی
آدم تکه تکه می شن.»جعبه ها
را که چیدند، با بقیه رفتند طرف دیگر پادگان.
وبلاگ فرهنگى مذهبى صلوات...
ما را در سایت وبلاگ فرهنگى مذهبى صلوات دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : وبلاگ فرهنگى مذهبى صلوات salavat بازدید : 1145 تاريخ : چهارشنبه 21 فروردين 1392 ساعت: 12:47